شب رفت... ستاره رفت... ماه رفت
زندگی به یک اشاره رفت
روزها همه تباه شد
لحظه ها... ماه ها... سالها
خالی از حضور گرم تو
تنهایی و انزجار
بریده ام از هرچی زندگی است
مرده ام درون خویش سیاه
من برای تو ،برای او ، برای خدا
مرده ام، به پایان رسیده ام
من برای دلم گریه میکنم
برای دستهایم که خالی اند
چشمهایم که پر شده از اشک سرآب
عمر من به گریه سر شده
ای خدا ، ای خدای مهربان
خسته ام... خسته ام... خسته ام
نظرات شما عزیزان: